کوچه آشتی‌کنان که به کوچه عشاق و مهربانی نیز معروف است، کوچه‌ای تنگ و باریک بوده که اسباب نزدیکی آدم‌ها می‌شده و در واقع  هنر و خلاقیت معماران ایرانی را به رخ می‌کشد به خصوص در شهرهای کویری. این کوچه‌ها در محله‌های قدیمیِ شهرهایی چون اصفهان و یزد هم‌چنان سرحال و سرزنده نفس می‌کشند اما در بعضی شهرها مانند تهران تک و توک به جا مانده‌اند آن‌هم در دلِ تهران قدیم؛ مثلا در محله عودلاجان.

با همه این‌ها اولین شهری که با شنیدن نام کوچه آشتی‌کنان به ذهن می‌آید، یزد است. شهری که همه‌اش خشت و ‌گل بوده و اکنون خانه‌هایی دارد که سال‌های سال نه ریختند و نه سوختند. گره خوردند با نفس‌های پاک مردم این دیار و شدند نخستین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان با کوچه‌هایی مسقفِ قوسی‌شکل که گاهی در هم ضرب می‌شوند برای خنکا و دمی آسایش مسافرانِ سواره و پیاده.

این کوچه‌ها که به ساباط معروفند در محله‌های قدیمی یزد در فهادان و بازار نو زیاد دیده می‌شوند. در کنار این ساباط‌های تاریخی، کوچه‌هایی تنگ اما نه تاریک با دیوارهای بلند که سایه‌سار رهگذران است، دیده می‌شود، کوچه‌هایی که اگر از تراکم بافت خانه‌ها هم به و‌جود آمده باشد، روابط میان افراد را نظم می‌هد، صمیمیت و خوبی را نشر می‌دهد و مهربانی را ارج می‌نهد.

نفسِ معماری سنتی که هنری است برخاسته از ارزش‌های والای انسانی، احترام به مردم است، مانند همین کوچه‌های مهربانی و آشتی‌کنان. دو نفرِ قهر کرده از هم را مجبور می کند تا به روی هم نگاه کنند، لبخند بزنند و همدیگر را در آغوش بگیرند، کاری که با کدخدامنشی هم به سختی انجام می‌شود. مگر نه این‌که این‌جا یزد است، دارالعباده، شهری که نامش با ایزد و یزدان گره خورده است، پس باید کوچه‌ای باشد در این برهوت خدا، پر عشق و مهر برای صمیمیت هرچه بیشتر و نزدیکی عمیق‌تر.

قدم زدن در این کوچه ها یادآورِ قهر و آشتی‌های کوتاه و بلند است، دست‌ها و دوستی‌های عمیق، عشق‌های به کام رسیده و نرسیده. چه خوب که این کوچه‌ها هستند، چه خوب که می‌شود هنوز عشق را، مهر را، ایمان را در خشت خشتِ این کوچه‌ها دید. این کوچه‌ها در دل شهر یزد، شهر خشت و خاطره، در تاریخ 18 تیر 1396در خاطره یونسکو ثبت شد.