کنیا با نام رسمی جمهوری کنیا (سواحیلی:  Jamhuri ya Kenya )، کشوری در شرق آفریقا است که از آغاز پارینه سنگی زیرین شاهد سکونت انسان بوده است. کنیا یکی از اعضای کشورهای مشترک المنافع است که طبق سرشماری سال 2019 جمعیتی بیش از 47.6 میلیون نفر را شامل می‌شود.  کنیا بیست و هشتمین کشور پرجمعیت جهان و هفتمین کشور پرجمعیت در آفریقا است  که ایرانیان برای سفر به آن به ویزای توریستی الکترونیکی کنیا نیاز دارند.  پایتخت و بزرگترین شهر کنیا نایروبی است، در حالی که قدیمی‌ترین و دومین  شهر بزرگ آن، که تا سال 1907 نیز اولین پایتخت کنیا بود، شهر ساحلی مومباسا  است که شامل جزیره مومباسا در اقیانوس هند است. همچنین کیسومو سومین شهر  بزرگ کنیا و همچنین یک بندر داخلی در خلیج وینام است که همراه با خلیج‌های  متعدد و سکونتگاه‌های انسانی که یکی از قطب‌های مهم حمل‌ و نقل دریایی،  ماهیگیری، کشاورزی، تجاری، تاریخی و گردشگری در دریاچه ویکتوریا است. اگر  قصد سفر به کنیا و بازدید از موزه‌های آن را دارید، بهترین کار این است که پس از بررسی قيمت تور کنیا، تور گردشگری مد نظر خود را رزرو کنید و بهمراه راهنمای تور به سفر و بازدید از پیشینه‎ی تاریخی این کشور پر ماجرا بپردازید.

قبل از استعمار
بر اساس تاریخ‌گذاری باستان‌ شناختی مصنوعات مرتبط و مواد اسکلت، سخنرانان کوشی برای اولین بار بین 3200 تا 1300 سال قبل از میلاد در مناطق پست کنیا ساکن شدند، مرحله‌ای که به عنوان نوسنگی شبانی ساوانا دشتی شناخته می‌شود. دامداران نیلوتیک زبان (اجداد نیلوتیک زبانان کنیا) حدود 500 سال قبل از میلاد از سودان جنوبی کنونی به کنیا مهاجرت کردند.
اولین بقایای شبیه بقایای انسان در شرق آفریقا در سواحل دریاچه تورکانا در شمال کنیا یافت شده است که عموماً به عنوان “گهواره بشریت” نامیده می‌شود. این کشف تقریباً تأیید می‌کند که وجود انسان مدرن را می‌توان به 2.6 میلیون سال پیش ردیابی کرد. همچنین از کتاب جان میلتون به نام “بهشت گمشده” به نظر می‌رسد که شهرهای مومباسا و مالیندی در اوایل سال 4000 قبل از میلاد وجود داشته‌اند. زمانی که فرشته میکائیل در مکاشفه‌اش از جهان برای آدم از آنها به عنوان “بزرگترین بندرها” یاد کرد.
در حدود 2000 سال قبل از میلاد، مردم کوشی زبان از شمال آفریقا در بخشی از شرق آفریقا که اکنون کنیا است، ساکن شدند. در قرن اول پس از میلاد، سواحل کنیا مورد تردد بازرگانان عرب بود که به دلیل نزدیکی کنیا به شبه جزیره عربستان، مستعمرات عرب و ایرانی را در آنجا ایجاد کردند. مردم نیلوتیک و بانتو نیز در هزاره اول پس از میلاد به منطقه نقل مکان کردند و در داخل کشور مستقر شدند.
همه اینها این دیدگاه را تقویت می‌کند که شاید منطقه‌ای که اکنون به عنوان شرق آفریقا شناخته می‌شود، زمانی تمدن پر رونق بشر بوده که فراتر از تاریخ باستان امتداد دارد و  چینی‌ها، فنیقی‌ها، رومی‌ها، ایرانی‌ها، یونانی‌ها و اعراب از سنت‌های نیاکان خود پیروی می‌کردند که تجارت را ادامه می‌دادند.

دوران استعمار
اطلاعات کمی از تاریخ اولیه داخلی کنیا وجود دارد، به جز اینکه مردمی از سراسر قاره آفریقا در اینجا ساکن شدند. بازرگانان عرب در قرن هفتم پست‌های تجاری را در ساحل ایجاد کردند. پرتغالی‌ها از اوایل قرن شانزدهم کنترل تجارت ساحلی را به دست گرفتند، اما در سال 1720 توسط اعراب بیرون رانده شدند. برای قرن بعد، منطقه ساحلی عمدتاً توسط عمانی‌های عرب اداره می‌شد. در حدود سال 1750، ماسایی‌ها، مردمی از دامداران عشایری که مردان جوانشان جمعیت نخبگان نظامی(ال مورانی) را تشکیل می‌دادند، شروع به ورود به کنیا از شمال کردند و به سمت جنوب پراکنده شدند و حمله کردند. در پایان دهه 1850  ماسایی‌ها در ساحل نزدیک مومباسا وجود داشتند.
در طول دهه 1860، ماسایی‌ها اروپایی‌هایی را که تلاش می‌کردند به داخل کشور نفوذ کنند، عقب راندند. دو شیوع بیماری گاو در دهه 1880، شیوع آبله در سال‌های 1889-1890 و درگیری‌های داخلی بین حامیان دو رئیس رقیب، ماسایی‌ها را به طور قابل توجهی در دهه 1890 تضعیف کرد.
به شرکت بریتانیایی آفریقای شرقی در سال 1888 منشوری اعطا شد که منجر به استعمار کنیا امروزی شد. هنگامی که شرکت ورشکست شد، دولت بریتانیا اداره مستعمره را به عهده گرفت که آنها قصد داشتند از دروازه‌ای به اوگاندا، بوگاندا و بونیورو استفاده کنند زیرا هیچ ماده معدنی برای بهره‌برداری در کنیا وجود نداشت. به منظور تسلط بر مستعمره، مقامات بریتانیا به زور زمین را تصاحب کردند، کار اجباری را معرفی کردند و قوانینی را تصویب کردند که تضمین می‌کرد بومیان تابع مهاجران بریتانیایی می‌شوند.

راه استعمار کنیا برای بریتانیایی‌ها دشوار بود، زیرا در آغاز قرن بیستم، هندی‌ها از سفیدپوستان بیشتر بودند و روپیه هند واحد پول کنیا بود. گزارش شده است که تقریباً 23000 هندی و فقط 10000 سفیدپوست بودند. به عنوان وسیله‌ای  برای تحکیم قدرت، بریتانیایی‌ها مالیات کلبه را در سال 1902 معرفی کردند. برای هر کلبه‌ای که یک خانواده در اختیار داشت مقدار مشخصی مالیات به دولت پرداخت می‌شد. مجازات عدم پرداخت مالیات کلبه جریمه بود و اغلب در صورت عدم پرداخت منجر به کار اجباری می‌شد. در سال 1913، دولت لایحه‌ای را تصویب کرد که به ساکنان بریتانیایی سفیدپوست 999 سال اجاره زمین می‌داد و عملاً انحصار استفاده از زمین را ایجاد می‌کرد.مستعمره و تحت‌الحمایه کنیا در 11 ژوئن 1920 تأسیس شد، زمانی که قلمروهای تحت الحمایه آفریقای شرقی سابق (به جز آن بخش‌هایی از آن الحاقیه که اعلیحضرت سلطان زنگبار بر آنها حاکمیت داشت) به بریتانیا ضمیمه شد. تحت‌الحمایه کنیا در 13 اوت 1920 زمانی که سرزمین‌های تحت‌الحمایه آفریقای شرقی سابق که توسط بریتانیا ضمیمه نشده بودند به عنوان یک تحت‌الحمایه بریتانیا تأسیس شد. بر اساس توافقنامه‌ای بین پادشاهی متحده و سلطان مورخ 14 دسامبر 1895، تحت‌الحمایه کنیا به عنوان بخشی از مستعمره کنیا اداره می‌شد. در دهه 1920، بومیان به رزرو ارتفاعات سفید برای اروپایی‌ها، به ویژه کهنه سربازان انگلیسی اعتراض کردند. اختلافات بین بومیان و اروپایی‌ها رشد کرد. جمعیت در سال 1921 بالغ بر  2376000 نفر تخمین زده شد که از این تعداد 9651 نفر اروپایی، 22822 هندی و 10102 نفر عرب بودند. مومباسا، بزرگترین شهر در سال1921، در آن زمان 32000 نفر جمعیت داشت. در اوایل دهه 1920، با وجود حضور 100000 ساکن و ده‌ها هزار  کارگر مزد بگیر دیگر، هنوز نیروی کار بومی کنیایی کافی برای برآوردن نیازهای مهاجران وجود نداشت و دولت استعماری فشارها را برای افزایش جمعیت نیروی کار بومی را بیشتر کرد تا در مزارع مهاجرنشین به کارگران دستمزد پایین تبدیل شوند. نایروبی همچنین در زمینه شبکه های راه آهن و جاده، یارانه هزینه حمل، خدمات کشاورزی و دامپزشکی و تسهیلات اعتباری و وام به شهرک‌نشینان کمک کرد.کارمندان کنیایی اغلب توسط کارفرمایان اروپایی خود با بد رفتاری مواجه می‌شدند، و برخی از مهاجران استدلال می‌کردند که کنیایی‌های بومی رفتار کودکانه‌ای داشتند و باید با آنها رفتار شود.
در طول دهه 1920، شلاق مجازات اصلی برای محکومان بومی کنیایی بود. اصل تحریم  های تنبیهی علیه کارگران تا دهه 1950 از قانون کار کنیا حذف نشد بطور کلی ریشه تاریخ استعمار کنیا به کنفرانس برلین در سال 1885 باز می‌گردد، زمانی که شرق آفریقا برای اولین بار به مناطق تحت نفوذ قدرت‌های اروپایی تقسیم شد. حتی قبل از اینکه در سال 1920 به طور رسمی به عنوان مستعمره بریتانیا اعلام شود، به شهرک نشینان اجازه داده شد تا در دولت اظهار نظر کنند، در حالی که آفریقایی‌ها و آسیایی‌ها تا سال 1944 از مشارکت مستقیم سیاسی منع شده بودند.

مقاومت در برابر استعمار - قیام مائو مائو
قیام مائو مائو (1952-1960) جنگی در مستعمره کنیا بریتانیا (1920-1963) بین ارتش و مقامات بریتانیایی و آزادی خواهان کنیا (KLFA) بود. اعضای قبایل کیکویو، امبو، مرو و کامبا سوگند وحدت برای مبارزه برای آزادی از سلطه بریتانیا گرفتند. جنبش مائو مائو با آن سوگند آغاز شد و کنیا راه سخت طولانی خود را برای رسیدن به حاکمیت ملی آغاز کرد. KLF تحت سلطه مردم کیکویو، مردم مرو و مردم امبو، همچنین شامل واحدهایی از مردمان کامبا و ماسایی بود که علیه مهاجران مستعمره‌ نشین سفید پوست اروپایی در کنیا، ارتش بریتانیا و هنگ محلی کنیا (استعمارگران بریتانیایی، شبه نظامیان کمکی محلی و  مردم کیکویو طرفدار بریتانیا) می‌جنگیدند.
دستگیری رهبر معترضان، فیلد مارشال ددان کیماتی، در 21 اکتبر 1956، نشان دهنده شکست مائو مائو بود، اما این شورش تا پس از استقلال کنیا از بریتانیا که عمدتاً توسط واحدهای مرو به رهبری فیلد مارشال موسی مواریاما و ژنرال بایمونگی هدایت می‌شد، ادامه یافت. بایمونگی، یکی از آخرین ژنرال‌های مائو مائو، اندکی پس از اینکه کنیا  به حکومت خود دست یافت، کشته شد.
جنبش مائو مائو علیرغم تلاش‌هایی که برای متحد کردن جناح‌ها انجام می‌شد، از نظر درونی دوپاره ماند. در همین حال بریتانیایی‌ها استراتژی و تاکتیک‌هایی را که برای سرکوب وضعیت اضطراری مالایا (1948-1960) توسعه دادند، به کار گرفتند.
سرکوب قیام مائو مائو در مستعمره کنیا برای بریتانیا 55 میلیون پوند هزینه داشت و باعث مرگ حداقل 11000 نفر در میان مائو مائو و سایر نیروها شد که برخی تخمین‌ها بسیار  بیشتر بود. این شامل 1090 اعدام در پایان جنگ بود که بزرگترین استفاده در  زمان جنگ از مجازات اعدام توسط امپراتوری بریتانیا بود.

پس از استعمار
در سال 1957، اولین انتخابات مستقیم آفریقایی‌ها برای شورای قانونگذاری برگزار شد و برگزیدگان تحریک مردم را برای آزادی جومو کنیاتا از بازداشت افزایش دادند. در سال 1962 کنیاتا آزاد شد تا اولین نخست‌وزیر کنیا شود، زمانی که کنیا سرانجام در 12 دسامبر 1963 استقلال یافت. سال بعد، کنیا با کنیاتا به عنوان اولین رئیس‌ جمهور آن جمهوری شد. در همان سال کنیا به کشورهای مشترک المنافع بریتانیا پیوست.

تاریخ سیاسی کنیا
در سال 1966، یک حزب اپوزیسیون چپ کوچک اما مهم به نام اتحادیه خلق کنیا (KPU) توسط جاراموگی اوگینگا اودینگا، معاون سابق رئیس جمهور و بزرگان لو تشکیل شد. KPU اندکی پس از آن ممنوع شد و رهبر آن در سال 1969 دستگیر شد و کنیا عملا به یک دولت تک حزبی تبدیل شد.
اولین انتخابات مجلس قانونگذاری آفریقا در ۱۹۷۵ رخ داد. بر خلاف امید بریتانیا برای تعویض قدرت به جریان‌های میانه‌روی آفریقایی، اتحادیه ملی آفریقایی کنیا (KANU) به رهبری جومو کنیاتا، بلافاصله پس از استقلال کنیا در ۱۲ دسامبر ۱۹۶۳، دولت را تشکیل دادند. یکسال بعد کنیاتا اولین رئیس‌ جمهور کنیا گردید. با مرگ کنیاتا در سال ۱۹۷۸، دنیل آراپ موی به عنوان دومین رئیس جمهور کنیا جانشین وی شد. در ژوئن 1982، کنیا به طور رسمی توسط مجلس ملی کشور تک حزبی اعلام شد و  قانون اساسی بر این اساس اصلاح شد.
انتخابات ۱۹۸۳ زودتر از موعد انجام شد که بخاطر کودتای نظامی در اول اوت ۱۹۸۲ بود. این کودتای ناموفق توسط یکیراز درجه داران نیروی هوایی، هزکیا اوچوکا طرح‌ریزی شده بود. این شورش سریعاً توسط نیروهای وفادار سرکوب گردید. این اتفاق منجر به منحل کردن تمامی نیروی هوایی گردید؛ و بسیاری از اعضای قبلی آن اخراج شدند. انتخابات ۱۹۸۸ با سیستم صف‌بندی انجام شد که رأی دهندگان می‌بایست به جای برگه رأی، پشت سر کاندیدای موردنظرشان در یک صف می‌ایستادند. این روش غیردمکراتیک باعث گردید که مردم و احزاب سیاسی خواستار تغییر آن و اتخاذ روش معمول انتخابات شدند.
در دسامبر 1991، پارلمان بخش یک حزبی قانون اساسی را لغو کرد. تنوع احزاب جدید در اوایل سال 1992 تشکیل شد و در دسامبر همان سال دموکراسی چند حزبی احیا شد و انتخابات با شرکت چندین حزب برگزار شد. به دلیل اختلافات در مخالفان، موی برای یک دوره 5 ساله دیگر انتخاب شد و حزب او KANU اکثریت مجلس را حفظ کرد.
در انتخابات 1992و 1997، دوباره دنیل آراپ موی پیروز شد. مجلس در پاییز 1997 قوانین محدود کنندهٔ آزادی بیان را اصلاح کرد. این امر منجر به افزایش آزادی همگانی و انتخابات ملی موفق در دسامبر 1997 گردید. در اکتبر 2002، ائتلاف ملی رنگین کمان (NARC) تشکیل شد که از اتحاد احزاب مخالف به همراه یک جناح که از KANU جدا شد، پدید آمد.
موای کیباکی، نامزد NARC، در دسامبر 2002 به عنوان سومین رئیس جمهور کشور انتخاب شد. این انتخابات تحت نظر ناظران بین‌المللی برگزار شد و رئیس جمهور کیباکی 62 درصد آرا را به دست آورد و این ائتلاف، 130 کرسی از 222 کرسی پارلمان(59 درصد از کرسی‌ها) را به دست آورد. در اولین دوره ریاست جمهوری کیباکی، فضای دموکراتیک بیش از پیش باز شد و سیاست ائتلافی ریشه دوانید. این انتخابات نقطه عطفی در تاریخ کنیا بود و قدرت با صلح و آرامش از حزبی که از زمان استقلال قدرت را در دست داشت به حزب ائتلافی جدید منتقل گردید.  رئیس‌ جمهور جدید، موای کیباکی، قول داده‌ است که توجه خود را به رشد  اقتصادی، مبارزه با فساد، بهبود وضعیت تحصیلی و بازنویسی قانون اساسی متمرکز کند.
در سال 2005 برنامه رفراندوم قانون اساسی کنیا که توسط پارلمان و رئیس‌جمهور حمایت می‌شد، شکست خورد.
در سال 2007، دولت کنیا چشم انداز 2030 را رونمایی کرد، یک طرح اقتصادی که امیدوار است تا سال 2030 این کشور را در همان لیگ ببرهای اقتصادی آسیا قرار دهد.
آخرین انتخابات عمومی در 27 دسامبر 2007 برگزار شد. در این انتخابات، رئیس جمهور کیباکی تحت رهبری حزب وحدت ملی (PNU) برای انتخاب مجدد در برابر حزب اصلی مخالف، جنبش دموکراتیک نارنجی (ODM) نامزد شد. نتایج انتخابات توسط ODM مورد مناقشه قرار گرفت و اعتراضات بعدی به خشونت قومی و تخریب اموال تبدیل شد که در آن حدود 1000 نفر کشته و نزدیک به  600000 آواره شدند.ردر 28 فوریه 2008، کیباکی و اودینگا توافق‌نامه‌ای را در مورد تشکیل یک دولت ائتلافی امضا کردند که در آن اودینگا دومین نخست وزیر کنیا خواهد شد.
در 13 آوریل 2008، رئیس جمهور کیباکی یک کابینه ائتلاف بزرگ متشکل از 41 وزیر از جمله نخست وزیر و دو معاونش را معرفی کرد. کابینه متشکل از 50 دستیار وزیر در روز پنجشنبه 17 آوریل 2008 در مجلس ایالتی نایروبی با حضور دکتر کوفی عنان و دیگر مقامات بلندپایه دعوت شده سوگند یاد کرد. یک همه پرسی برای رای دادن به قانون اساسی پیشنهادی جدید در 4 اوت 2010 برگزار شد و قانون اساسی جدید در 27 اوت 2010 اجرایی شد. از جمله موارد دیگر، قانون اساسی جدید قدرت بیشتری را به دولت‌های محلی تفویض کرده و به کنیایی‌ها منشور حقوقی می‌دهد.

نوع حکومت و ساختار سیاسی کنیا
کنیا یک جمهوری با سه شاخه حکومت است: یک قوه مجریه که توسط رئیس جمهور منتخب مستقیم رهبری میشود. پارلمان دو مجلسی متشکل از مجلس سنا و مجلس ملی؛ و یک قوه قضاییه
جمهوریکنیا یک کشور واحد است. این کشور دارای یک سیستم سیاسی چند حزبی است که مشخصه آن دموکراسی پارلمانی است. پارلمان کنیا دو مجلسی است که از مجلس ملی و سنا تشکیل شده است. مجلس شورای ملی در مجموع دارای 349 عضو به اضافه رئیس مجلس است که به صورت رسمی است. اصل 95 قانون اساسی مقرر میدارد که شورای ملی مرکب از دویست و نود (290) عضو است که هر  یک توسط رای دهندگان ثبت نام شده حوزه‌های انتخابیه انتخاب می‌شوند.
سنا متشکل از 67 عضو به اضافه رئیس مجلس است که یک عضو غیر رسمی است. اعضای مجلس ملی به عنوان اعضای پارلمان (MP) و اعضای سنا به عنوان سناتور معرفی می‌شوند. هم نمایندگان مجلس و هم سناتورها برای یک دوره 5 ساله خدمت می‌کنند. رئیس جمهوری کنیا به همراه معاون رئیس جمهور و دبیران کابینه، قوه مجریه را تشکیل می‌دهند. رئیس جمهور به طور مستقیم برای یک دوره 5 ساله انتخاب می‌شود. سیاست پارلمانی در کنیا میدان باز، آزاد، منصفانه و به شدت رقابتی است. کنیا در واقع همه انتخابات عمومی خود از قبیل ریاست جمهوری، پارلمانی و مقامات محلی را هر 5 سال یکبار طبق قانون اساسی، بدون شکست از زمان استقلال این کشور در سال 1963 برگزار کرده است.

پیشینه اسلام و تشییع
مردم میجیکندا در سواحل کنیا حداقل از قرن هفدهم با مسلمانان در تماس بوده‌اند. اولین گرویدن میجیکندا به اسلام در قرن هجدهم از طریق نفوذ مردمان همسایه سواحیلی رخ داد. کنیا دارای اکثریت مسیحی است و اسلام دومین دین بزرگ است که 10.9٪ از جمعیت کنیا یا تقریباً 5.2 میلیون نفر را بر اساس سرشماری سال 2019 نشان می دهد. سواحل کنیا اکثراً مسلمان نشین هستند و نایروبی چندین مسجد و جمعیت مسلمان قابل توجهی دارد.
اکثریت مسلمانان کنیا را مسلمانان سنی تشکیل می‌دهند که 81 درصد از جمعیت مسلمان را تشکیل می‌دهند و  7 درصد آنها شیعه هستند. بازرگانان مسلمان در حدود قرن هشتم وارد ساحل سواحیلی شدند. تنش پس از مرگ حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام، و روابط تجاری از قبل ایجاد شده بین خلیج فارس و سواحل سواحیلی برخی از عوامل منجر به این توسعه بود. شواهد باستان شناسی حاکی از وجود یک شهر پر رونق مسلمانان در جزیره ماندا در قرن دهم پس از میلاد است. مسافر مسلمان مراکشی، ابن بطوطه، در بازدید از ساحل سواحیلی در سال 1331 پس از میلاد، از حضور پررنگ مسلمانان خبر داد. پس از ورود، مسلمانان در کنار ساحل مستقر شدند و به تجارت پرداختند. شیرازی‌ها با مردم محلی بانتو ازدواج کردند که نتیجه آن مردم سواحیلی بود که اکثر آنها به اسلام گرویدند و سواحیلی که از نظر ساختاری یک زبان بانتو با وام‌گیری‌های سنگین از عربی است، متولد شد.

تقسیم بندی کلی دوره‌های تاریخی کنیا

  •  پارینه سنگی ( ماقبل تاریخ): عصر حجر اولیه ، عصر حجر میانی ، و عصر حجر بعدیی
  • نوسنگی (عصر حجر متاخر): نوسنگی شبانی ، نوسنگی شبانی ساوانا ، و المنتیتان
  • عصر آهن: گسترش بانتو ، گسترش نیلوتیک ، و متالورژی آهن در آفریقا
  • استعمار اولیه پرتغال: حضور پرتغالی‌ها در کنیا از سال 1498 تا 1730 ادامه داشت.  مومباسا از 1593 تا 1698 و دوباره از 1728 تا 1729 تحت حاکمیت پرتغالی‌ها بود.
  • قرن 18 و 19: نقل مکان مردم ماسایی از شمال دریاچه رودولف به مرکز کنیا و تسخیر مردم بانتو زبان و  مقاومت مردم ناندی با ماسایی‌ها، شیوع آفت گاوی و آبله
  • تحت الحمایه آلمان (1885-1890): تاریخ استعماری کنیا از تأسیس یک تحت الحمایه امپراتوری آلمان بر متصرفات ساحلی سلطان زنگبار در سال 1885، و به دنبال آن ورود شرکت امپراتوری بریتانیای شرق آفریقا در سال 1888 آغاز شد. آلمان دارایی‌های ساحلی خود در شرق آفریقا را در سال 1890 به بریتانیا واگذار کرد.
  • کنیا بریتانیا (1888-1962):  انتقال آلمان به بریتانیا با ساخت راه آهن اوگاندا که از این کشور عبور می‌کرد، دنبال شد. برخی از گروه‌های قومی – به‌ویژه ناندی‌ها، به رهبری اورکویوت کویتالل آراپ سامویی از سال 1890 تا 1900، در برابر ساختمان راه‌آهن مقاومت کردند، اما سرانجام انگلیسی‌ها آن را ساختند. ناندی‌ها  اولین گروه قومی بودند که در یک منطقه حفاظت شده بومی قرار گرفتند تا مانع از ایجاد اختلال در ساخت راه آهن شوند.
  • قیام مائو مائو 1952-1959
  • رفراندوم سومالیایی کنیا – 1962: قبل از اینکه کنیا استقلال خود را به دست آورد، مردم سومالیایی در کنیای کنونی در نواحی مرزی شمالی از دولت اعلیحضرت درخواست کردند که در کنیا قرار نگیرند. دولت استعماری تصمیم گرفت اولین همه  پرسی کنیا را در سال 1962 برای بررسی تمایل سومالیایی‌های کنیا برای پیوستن به سومالی برگزار کند.
  • استقلال – 1957 

دوره قرون وسطی
در جنوب صحرای آفریقا، این ضرب المثل می‌تواند در مورد دوره قرون وسطی، که قبل از امپریالیسم اروپایی در این قاره بود، صدق کند. گزارش این دوره از  قرن یازدهم تا هفدهم هنوز عمدتاً بر اساس مشاهدات پراکنده و غالباً حزبی  توسط اولین استعمارگران است.
در این دوره، آفریقا تحت تأثیر نیروهای خارجی قرار گرفت، زیرا دولت‌های اسلامی شمال نفوذ خود را گسترش دادند و  تجارت دریایی با اروپا و آسیا افزایش یافت. تجارت برده بدنام باعث ایجاد جمعیت سیاه پوست آمریکای شمالی و جنوبی، جزایر کارائیب و اقیانوس هند شد.