در كنار رود زرافشان، در قسمت پايان دهِ ويشب، واقع در ولايت سغد تاجيكستان مزار مباركي وجود دارد كه مردم آن را منسوب به عارف نام‌آور و آفتاب عالم عرفان شمس‌الدّين تبريزي مي‌دانند. اين روستا حدوداً 200 كيلومتر تا شهر دوشنبه پايتخت تاجيكستان و 250 كيلومتر تا شهر سمرقند فاصله دارد. مردم روستاي ويشب و روستاهاي اطراف تمامي مراسم و سنّت‌هاي مذهبي خود را در اين مزار انجام مي‌دهند. علاوه بر اين از شهرهاي بزرگي همچون سمرقند و بخارا، پنجكنت، استروشن، خجند و مناطق ديگر مردمان زيادي به زيارت اين سلطان عارفان مي‌رسند و اعتقاد و اخلاص بي‌پاياني نسبت به ايشان دارند. مردم اين مزار را با نام مزار مولانا محمّد شمس‌الدّين محمّد‌ابن علي‌ابن ملك داد سبزپوش تبريزي مي‌شناسند.
دلايل انتساب اين مزار متبرّكه به حضرت شمس‌الدّين تبريزي چه مي‌باشد؟
مورخ مشهور تاجيك، حمزه كمال در كتاب خود با عنوان مزارات شمال تاجيكستان مطلبي را به گونه ذيل نقل كرده است: «این جانب در جست وجوی مدارک بیشتر پیرامون این مزار صحبت‌های متعدّدی با پیران روشن ضمیر این وادی داشتم. صحبت‌ها پیرامون این مزار ناشی از این روایت است که گویا بیشتر از ۷۰۰ سال پیش از این شمس تبریزی به بخارا می‌آید و در کاروانسرای مکان اقامت اختیار می‌کند. در این ایّام شاه بخارا(دقیقا میر بخارا باید باشد، چون این دوران اصول اداره کنی بخارا میری بود- تاکید از مولّف مقاله است) خواب می‌بیند که تختش واژگون شده است. معبّران را طلب می‌کند. خواب شاه را به این مزمون تعبیر می‌کنند که در این شهر تو بزرگی آمده است و پادشاه توجه مبذول نداشته است.

به دستور شاه نخست این بزرگوار را از خانقاه‌ها جست‌و‌جو می‌کنند و کسی را نمی‌یابند. بعد تمام کاروانسراها را می‌پالند و بالاخره شمس را پیدا می‌کنند. پادشاه عزّت و اکرامش می‌کند و از او خواهش می‌نماید که هر دستوری داری بفرما. گویا شمس می‌گوید که تا این شهر تو همه راه‌ها فراخ و همه املاک عمران بود. به این دیار بی‌گزند رسیدم. من قصد زیارت ابوموسی(مزار ابوموسی در بالا آب دریای زرفشان واقع است.) دارم. چون آن دیار کوهستان و مشکل رو است، خواهش دارم که در مشایعت من چند نفر را مأمور بداری تا سلامت به کوی مقصود برسم. شاه آن دو نفر را در بدرقه شمس دستور می‌فرمایند و آنان عازم راه می‌شوند. بعد چند روز به این مکان که در نهایت زیبایست، می‌رسند. دو طرف کوه‌های سر به افلاک و در دامنه این کوه‌ها چمنزار دلنشین که از وسعتش رودخانه مصفّایی جاری‌ست. شمس مبتلای زیبایی این موضوع می‌شود و انتظار سیری شب در این جنّت الماوا می‌گردد و جای را برای استراحت انتخاب می‌کند که گویا جای مکتب کنونی ده ويشب است. چون چادر شب را انوار خورشید به دور می‌افکند، شمس بیدار می‌شود و در کمال حیرت در جای امروزی مزار دو گنبد زیبای را می‌بیند و به همرهانش می‌گوید که مکان من این جاست و برای همیشه ماندگار می‌شود و بعد وفاتش ارادتمندانش او را در این جا دفن می کنند.»[1]

مزار منسوب به شمس تبريزي در روستاي ويشب

براي روشن شدن موضوع، تامّل در اطراف چند مطلب لازم و ضروری به نظر مي‌رسد. دکتر نورعلی نورزاد، شاعر و استاد دانشگاه خجند در مقاله‌ای مربوط به مزار منسوب به شمس تبريزی به اين نكات توجّه كرده و چنين می‌نويسد:
«اوّل، چون شمس الدّین تبریزی از نام‌آوران دنیای عرفان محسوب می‌شود و چون اهل تصوّف مسافرت از شهر به شهر و از دهی به دهی را رکن مهم جهانشناسی عرفانی خود دانسته‌اند، امکان دارد که این سفر همچون مهمترین وجه کشف اسرار عالم برای یک نفر مرد عارف اتّفاق افتاده باشد. از نظر ديگر محض تاکید به زیارت حضرت ابوموسی رفتن شمس‌الدّین بی حکمت نیست و این امر واقع پذیر است. چون مسلّم است که اکثر اکابر طریقت بیشتر اوقات خود را به زیارت اهل سلف و مشایخ و بزرگان مصرف کرده‌اند. در کنار این در موزیع و منازل کنار رود زرفشان مزارات بی‌شماری مجودند، که اکثراً به بزرگان اهل مذهب و عرفان انتساب یافته زیارتگاه اهل نظر محسوب می‌گردند. از جمله، مزارهای منسوب به شیخ ابوالقاسم گرگانی، شیخ ابولحسن خرقانی، خواجه محمّد بشارا، شیخ دهقان، شیخ صیف الدّین، خواجه اسحاق، خواجه شمس الدّین و...»
بدون شك وجود مزارها و مقبره‌های اكابر اسلام و عرفان در اين مناطق می‌توانسته است دليل موجّهی برای مردی همچون شمس تبريزی باشد كه به زيارت اين بزرگان برود.
دوّم، در روایت تاکید شده، که شیخ را بعد جست‌وجوهای فراوان از کاروانسراهای بخارا پیدا می‌کنند. نکته جالب توجّه آن است، که فریدون سپهسالار نیز به آن اشاره كرده است که حضرت بزرگوار ضمن مسافرت بیشتر در کاروانسرای‌ها قرار می‌گرفت. در كتاب "زندگینامه مولانا جلال الدّین مولوی"  نوشته شده است؛ «شمس تبریزی جامه بازرگانان می‌پوشید و در هر شهری که وارد می‌شد مانند بازرگانان در کاروانسراها منزل می‌کرد و قفل بزرگی بر در حجره می‌زد چنانچه گويی کالای گرانبهايی در اندرون آن است و حال آن که آنجا حصیر پاره‌ای پیش نبود.»[2] و در جریان این مسافرت اشتغال شمس را اینگونه بیان کرده. «گاهی در یکی از شهرها به مکتب‌داری می‌پرداخت و زمانی دگر شلواربند می‌بافت و از درآمد آن زندگی می‌کرد.»[3]
و سوّم اينكه در نسخه "کلّیات شمس تبریزی"، که در کشور هند به طبع رسیده به این مطلب اشاره شده و علاوه بر این در مورد کثرت مسافرت شمس در آخرین سال عمر او توضيح داده شده است.[4]
با توجه به نكات گفته شده و چگونگی انتساب اين مزار به شمس تبريزی و بررسی عوامل وقوع آن در منطقه مورد نظر كه البته روايات، فرضيه‌ها و نظرات دانشمندان ديگری نيز موجود می‌باشد كه در اين مجال به بررسی آن اقدام نكرديم؛ فكر می‌كنم كه انجام تحقيق كامل و مفصّل در مورد مزار مذكور و مسايل مطرح شده نياز به پژوهش‌های جديدی داشته باشد. از شهر عينی تا روستای ويشب كه مزار منسوب به شمس تبریزی در آنجا قرار دارد، فاصله زيادی نيست.  

[1]. كمال، حمزه . مزارهای شمال تاجیکستان. دوشنبه، انتشارات دیوشتیچ،۲۰۰۴،ص۳۶-۳۷.
[2] موحّد، محمّدعلی. پیشگفتار "مقالات" شمس تبریزی. تهران،۱۳۷۷ . ص۲۵.
[3]. همان جا. ص۲۵.
[4]. کلّیات شمسی تبریزی. چاپ هندوستان، مطبع نول کشور. ص۱۰۳۳.


منبع: کتاب دیار تاجیکان / گردآورنده: جواد عابد خراسانی